یکی از چالشهای اساسی ما در زندگی یادگیری زبان است. اگر نگوییم مهمترین مهارت انسانی امروزی تسلط به زبان انگلیسی است، میتوان به جرات گفت که مزیت بزرگی میباشد. دنیای امروز، دنیای ارتباط است و مهمترین راه ارتباطی ما با دیگر کشورها زبان مشترک است که نیازمند به تسلط مطلوب میباشد. با یادگیری و تسلط به زبان انگلیسی دستکم میتوان با چند میلیارد نفر ارتباط داشت.
راههای زیادی برای یادگیری زبان وجود دارد. متاسفانه بسیاری از آموزشها و موسسات همچنان به روشهاس سنتی پایبند هستند که بازدهی خوبی ندارند. سال 94 حسین ناصری که خود دغدغه فراوانی برای یادگیری زبان داشت با روشی نوین توانست با نمره خوبی موفق به دریافت مدرک تافل شود. حسین ناصری که از ابتدا هم دغدغه یادگیری زبان را داشت تصمیم گرفت این شیوه نوین را در اختیار عموم قرار دهد تا این چالش و خلا را برای زبانآموزان کشورمان حل کند.
سومین رویداد چامه با حضور حسین ناصری کوفاندر زبانشناس برگزار شد. حسین ناصری از چالشها و مشکلات مسیر زبانشناس گفت، از روزهایی که زبانشناس بازخورد بسیار منفی گرفت تا الان که پلتفرمی شناخته شده برای زبانآموزان است.
انتخاب رشته غلط تا درخشیدن در برنامه نویسی
قصه زبانشناس از سال 93 شروع میشود اما ابتدا پیشزمینهای را مطرح میکنم. سال 86 زمانی که تازه کنکور داده بودیم و در آستانه ورود به دانشگاه بودیم، مدرسه برای شناخت بیشتر ما از رشتهها و انتخاب رشته بهتر ما، دانشجوهایی آورده بود. رشتههای برق، کامپیوتر، مکانیک، عمران و صنایع را برای ما معرفی کردند. من بر اساس توضیحات برای خودم بالا و پایین میکردم و استدلالهای جالبی داشتم. به طور مثال چون درس ریاضی ضعیف بودم برق را از بین گزینهها حذف کردم. رشتهی کامپیوتر نیز از دید من نهایتا منجر به داشتن یک کافینت میشد. درنهایت بین رشتهها، مکانیک را انتخاب کرده و وارد دانشگاه شدم و اصلا نمیدانستم چه آیندهای پیش روی من است.
ترم سوم درس برنامهنویسی داشتیم و من دیده بودم که ترمهای قبل وقتی دانشجوها این درس را انتخاب میکردند پرتلاش ظاهر میشدند. استاد این درس هم جدیت خاصی داشت و اصرار داشت که دانشجوها برنامهنویسی را یاد بگیرند. به همین خاطر تصمیم گرفتم تابستان آن سال پیشخوانی داشته باشم. پیشخوانی باعث شد که در طول ترم چندباری بدرخشم و استاد آیندهی خوبی را برای من به عنوان یک برنامهنویس متصور شود. آخر ترم، استاد پیشنهاد همکاری در پروژهای را به من داد. پروژه در زمینه شبیهسازهای رانندگی بود که من در قسمت برنامهنویسی مشغول شدم.
نقطه ضعف من!
چشمانداز من بعد از فارغالتحصیلی، ادامهی تحصیل در خارج از ایران بود. همین عامل باعث شد که در اواخر کارشناسی شروع به همکاری با همین استاد و استاد دیگری کنم که منجر به تعدادی مقالهی بینالمللی شد. علاقه من به رفتن از ایران تا حدی بود که در دورهی کارشناسی توانستم 11 مقاله بین المللی بدهم و کاملا برای رفتن آماده بودم. تنها مانعی که برای رفتن داشتم، تسلط به زبان انگلیسی بود که از کودکی چالش همیشگی من بود. من از بچگی با این زبان مشکل داشتم. علیرغم آنکه در کودکی کلاس رفته و فیلم آموزشی دیده بودم، این موضوع نقطه ضعف من تلقی میشد. بعد از تحقیقات زیاد در اینترنت، با استادی آشنا شدم که تمرکز اصلیاش روانشناسی یادگیری زبان بود تا لغت و گرامر. دورههای ایشان را گرفته و تقریبا 6 ماه با این دورهها پیش رفتم و در نهایت با نمرهی خوبی، مدرک تافل را گرفتم.
احساس خلا
پس از آن مدارکم را برای اپلای فرستاده و منتظر نتیجه ماندم، در این فرصت، کار خاصی برای انجام دادن نداشتم. از طرف دیگر خلا یادگیری زبان انگلیسی در ایران مشهود بود. خصوصا سالهای 93،92 نرمافزارهای کمی برای یادگیری زبان وجود داشت و یادگیری، مبتنی بر کلاس و روشهای سنتی بود. ایده توسعه نرمافزاری در داخل کشور به ذهنم رسید که مشکل زبانآموزان انگلیسی را حل کنیم. این پیشنهاد را با یکی از همدانشگاهیهایم به اسم آقای گلمیرزایی مطرح کردم که در زمان انتظار برای دریافت نتیجهی اپلای، روی این ایده کار کنیم. ایده من برای ایشان جذاب بود و منجر به شروع همکاری شد و در نهایت اپلیکیشن زبانشناس را راهاندازی کردیم. البته در ابتدا، اسم اپلیکیشن، انگلیسی شیوا بود و ما با این اسم شروع کردیم. در ادامه متوجه شدیم این اسم برای یک کسبوکار بزرگ مناسب نیست.
نسخه اولیه زبانشناس
تقسیم وظایف به این صورت بود که من موارد مرتبط با وبسایت و همکارم فعالیتهای مربوط به راهاندازی اپلیکیشن را پیش ببرد. در حالی که من حتی از بنیادیترین مفاهیم ساخت وبسایت هم اطلاع نداشتم و همه چیز را با سرچ و گشتن توی اینترنت پیدا کرده و از این طریق سایت سادهای را راه انداختم. یادداشتها و مقالاتی را در سایت منتشر میکردم که در آن از روشهای نوین آموزش زبان توضیح داده بودم. بعضا در مقالات؛ روشهای سنتی را غلط دانسته و زیر سوال میبردیم. این مقالات ادامه پیدا کرد تا اینکه تقریبا 4 ماه بعد نسخه اولیه اپلیکیشن زبانشناس راهاندازی شد.
بازخوردها نسبت به نسخه اولیه زبانشناس منفی بود و تقریبا همه معتقد بودند که این چهکاری است که انجام دادهاید. شرایطی بود که با خودم فکر کردم قید همه چیز را بزنم اما هنوز به کارم ایمان داشتم و نتیجه اپلای نیامده بود. مجموع این عوامل باعث شد که از دوستم خواستم ادامه دهیم و نسخه دیگری را منتشر کنیم. چند ماه روی اپلیکیشن کار کرده و نسخه دوم زبان شناس را منتشر کردیم. اینبار خیلی از مسائل حل شده بود و محتواهای جذابتری هم به آن اضافه کرده بودیم. بازخوردهای منفی کمتر شد و همین مسئله ما را امیدوار کرد تا باز هم کار را جلو ببریم.