من اولین تولیدم رو در سن 9 سالگی انجام دادم! پدر من تاجر پارچه بود و مادر همیشه با ته طاقههای اجناس پدر لباسهای زیبا برای ما میدوخت. منم در همون سن کم این کار رو شروع کردم و بهش علاقه داشتم. رشته دبیرستان من ریاضی بود، اون زمان فقط 13 تا دختر بودیم که در اردبیل ریاضی میخوندیم. زمانی که کنکور دادم و میخواستم برم دانشگاه انقلاب فرهنگی شد و به دلیل تعطیلی دانشگاهها من ناچار شدم وارد بازار کار بشم. بعد از انقلاب فرهنگی وارد دانشگاه شدم و رشتهی مدیریت بازرگانی و بعد از اون کامپیوتر خوندم که به درد کارم میخورد
سالی که من این حرفه رو شروع کردم به سراغ فرم مدرسه رفتم. اون زمان بخاطر انقلاب و یک سری تغییرات در این حوزه با کمبود مواجه بودیم. ما حتی لباس احرام هم تولید کردیم. من این نیاز رو وقتی احساس کردم که خودم به مکه رفتم و این لباس رو پوشیدم.
حقیقتا از دهه 60 تا همین حالا سنگریزههای زیادی جلوی راه ما قرار گرفته. بنظر من راه هیچ وقت قرار نیست هموار باشه. ناهمواری نباید باعث بشه بایستیم. آدمهای توسعه یافته افرادی هستند که از حواسی که خداوند بهشون داده درست استفاده میکنند. اونا درست میبینند و میشنوند و دادههای مختلف رو به درستی تجزیه و تحلیل میکنند و در نهایت مشکل رو حل میکنند.
کرونا روی کار من تاثیر زیادی نداشت و دقیقا یک روز بعد از اعلام کرونا، طرح ماسکهای مختلف روی میز من بود و ما میخواستیم ماسک تولید کنیم. خیلی از کسب و کارها توی دوره کرونا از بین رفتن اما اونایی موندن که توانایی مدیریت بحران رو داشتن. واقعیت ماجرا اینه که چالش همیشه هست، در مقابل چالش کار ما اینه که به راهکار فکر کنیم. ما در مجموعه خودمون هر زمان با مشکل مواجه میشیم، به جای اوقات تلخی به دنبال راه حل میگردیم، و همیشه مشکلمون حل میشه.
ما اگر خود و تواناییهامون رو درست شناخته باشیم، نقاط قوت رو تقویت کنیم و نقاط ضعف رو کنترل و کمرنگ کنیم، مطمئنا تجزیه و تحلیل درستی از اطرافمون خواهیم داشت. این مسئله رو به یاد داشته باشید که کسب و کاری که خودشو مجهز به دانش نکنه، رشد نخواهد کرد.