چگونه باسلام از بحران تعدیل نیرو با موفقیت خارج شد؟
داستان موفقیت برند باسلام، داستان جالبی است که در رویداد چامه ۱۱، چالشهای مدیریت سرمایه انسانی آن را روایت کردیم. محمدرضا آقایا، مدیرعامل باسلام در این رویداد کارآفرینی از شکستهای باسلام و تعدیل نیروهایش، میگوید. این کارآفرین ایرانی در برهه بسیار حساس ناامید نمیشود و باسلام را از بحران نجات میدهد. مدیرعامل باسلام با لهجه جذاب اصفهانی و رفتارهای متواضعانه، خستگی جمعیت را از بین میبرد. محیط بیرون از رویداد کارآفرینی چامه ۱۱ نیز برف در حال باریدن است و گرمای داخل سالن شرایط را برای شنیدن داستان شکست و موفقیت باسلام فراهم میکند.
تعدیل نیمی از کارکنان در باسلام
روی صفحه نمایش، عکسی با یک جمعیت حدودا ۳۰۰ نفره از کارکنان باسلام است که همه با لبخند ژکوند و پر انرژی در کنار هم ایستادند. آقایا به عکس اشاره میکند و میگوید: دو موضوع درحال تکرار است، یکی کچلی من و دیگری این عکس که از دی ماه پارسال (۱۴۰۰) است. ما Rebranding (بازسازی برند) کرده بودیم و خیلی خوشحال این عکس را انداختیم، در حالی که این آخرین عکس ما بود و نمیدانستیم بعدش چه اتفاقی قرار است بیفتد. این موضوعی که میخواهم بگویم، اولینبار است که به صورت عمومی بیان میکنم. ما در آن روز غافل از آینده و خوشحال از زمان حال بودیم. ما هم مثل خانم بانکی (مدیرعامل شرکت پمکو، چامه ۱۱) تغییرات گسترده داشتیم اما تغییرات ما در مقیاس (Scale) صد و خوردهای نفری بود؛ صد و چند نفر که مجبور به خداحافظی ازشان شدیم. در آن بازه هیچ مصاحبه و بیانهای منتشر نکردم حتی لینکدین که آخرین سنگر social (شبکه اجتماعی) بود، بستم. چون طاقت دیدن خیلی از چیزها را نداشتم.
این داستان باسلام است که در آن برهه نصف یا کمتر از آن شد. توصیفات محمدرضا آقایا از باسلام تا اینجا حضار را ناراحت میکند. محمدرضا آقایا از حاضرین درخواست میکند که همه آنهایی که از باسلام رفتند را تشویق کنند. شیرینی این تشویق تلخی فضا را کمتر میکند.
نعمت به گِلنشستن در داستان موفقیت محمدرضا آقایا
محمدرضا آقایا عکسی از یک کشتی به گِل نشسته که در کیش قرار داشت را در اسلاید گذاشته است و از آن به عنوان «نعمت به گِل نشستن» یاد میکند. آقایا میگوید: من اولین ورشکستگی خود را در آنجا تجربه کردم و بعضی وقتها به آنجا میرفتم و این کشتی را نگاه میکردم. الان میخواهم راجعبه نعمت به گل نشستن حرف بزنم.
شعار اول باسلام در فرهنگ درونتیمی «فروتنی» است؛ اما من در برههای بسیار مغرور شدم. البته، آن موقع فکر میکردم خیلی مدیرعامل فروتنی هستم اما به مرور زمانی که با مشکلاتی مواجه شدیم، به غرور خود پی بردم. انسان در غرور ممکن است ژست فروتنی داشته باشد اما خیلی چیزها را نمیبیند و با خواستههای خود جلو میرود.
در هیئت مدیره، دعوا و چالش زیادی برای تعدیل داشتیم؛ در نهایت یک جلسه با مدیران باسلام گذاشتیم و تصمیم نهایی ما تعدیل کارکنان بود؛ سپس این موضوع را به کارکنان گفتیم و به سرعت این اتفاق افتاد. مشکلات و مسائل اصلی بعد از تعدیل برای من عمیق شد. تعدیل به خصوص با آن حالت روانی و ارتباط عمیقی که با هم داشتیم و با سرعت زیادی که اتفاق افتاد، برای ما سخت بود. بعد از تعدیل، من هیچ وقت محمدرضای قبلی نشدم و امیدوارم هیچ وقت دیگر هم، به آن تبدیل نشوم. تعدیل باسلام ابتدای سال ۱۴۰۰، در اوایل اردیبهشت ماه، اتفاق افتاد.
برای موفقیت باید نوع نگرش را تغییر دهیم
تعدیل برای من اینطور بود که انگار از مدار کهکشان شیری با برخورد شهاب سنگی خارج شدم. الان که به آن نگاه میکنم از آن به عنوان نعمت یاد میکنم. این را حتی برای بچههایی که از باسلام رفتند یک شانس میدانم. برای من در تعدیل یک بیچارگی اتفاق افتاد که باز آن هم نعمت بود. فهمیدیم که گاهی چیزهایی که عینا روی آنها حساب میکنیم و به آن دل خوش هستیم، دوهزار هم نمیارزند. به بقیه پیشنهاد میدهم که خوب است گاهی آدمی یک دوره Refreshment (بهروزرسانی) داشته باشد و دوباره خیلی چیزها را از نو ببیند. یعنی مشاهده کند، ببیند چه extension (افزونه) اضافهای در خود نصب دارد آنها را حذف کند. به نظر من اصل محدود شدن ما به همان برمیگردد.
به نظر میرسد از یک جایی به بعد آقای محمدرضا آقایا، عینکش را عوض کرده و نوع دیگری از زیباییها را در اطرافش میبیند.
محمدرضا آقایا میگوید: بعد از این اتفاق و تعدیل نیروها چندین بار درخواست استعفا دادم و خودم را لایق مدیریت شرکت نمیدانستم و هنوز هم نمیدانم. قبل از استعفا نیز من به حرم امام رضا رفتم و تصمیم نهایی خود را گرفتم اما هیئت مدیره به من اجازه استعفا نداد.
امیدوار بودن بزرگترین انتخاب ما در زندگی است
تعدیل نیرو تصمیم سختی بود اما فکر کردم که شاید این کار باعث میشود که فرصت بزرگی برای خیلیها باشد. همانطور که بسیاری از افراد بعد از تعدیل، کسبوکار خود را راه انداختند یا در شرکتهای بزرگ و خوبی استخدام شدند. انسان خودش انتخاب میکند كه اميدوار باشد يا نباشد و اميد، انتخاب خود ماست؛ خودمان بايد فلسفه اميدوار بودن را بسازيم. در بين همه اينها ناگهان يكي از همان شهابسنگها میآيد و همه چيز نابود میشود. آنجاست كه میفهميد چه چيزی را از دست دادهايد؛ مثل برههای كه باسلام هک شد. امیدوار بودن بزرگترین انتخاب ما در زندگی است. من با وجود این سختیها تصمیم به امیدواری گرفتم.
چه عواملی باعث تعدیل نیروها در باسلام شد؟
۱-حل نکردن بسیاری از مسائل مربوط به منابع انسانی
مهمترین چیزی که در آن زمان فهمیدم، این بود که ما بدهکاریهای زیادی به آدمها داشتیم که باید زودتر به آن میرسیدیم؛ بدهکاریهایی از جنس منابع انسانی (HR). این موارد اگر حل نشوند میتوانند در بحران، پاشنه آشیل خیلی از اتفاقات باشند. من درسهایی از این اتفاق گرفتم که جلوتر به آن اشاره میکنم. مثلا يکسری از کشمکشهای حلنشده (Conflict)، عملکردهای (performance) حلنشده و يا رفتارهايی كه هنوز اصلاح نشده بود. وقتی با اين مواردِ ناگهانی در بحران مواجه میشوی، به جای ساختن به نابود کردن روی میآوری و ما همین کار را کردیم. بهنظرم تعديل به كل چيز بدی است و بايد از آن پرهيز كرد و اين كلمه تعديل لفظ تاريكی دارد. كار خدا بود كه باسلام دوباره خودش را پيدا كرد.
۲-کمّی شدن معیارها
نكته دوم اينكه نبايد بگذاريم معيارهای کمّی، روحمان را دست بگيرند. ما در باسلام فيدبک را خيلی جا انداخته بوديم. البته فيدبک میتواند خوب يا بد باشد؛ يک مدل آن، صراحت كُشنده و سنگين است كه كمكم سازمان را زمخت میكند. نوع ديگر آن، مدل محبت عميق است، با اين نگاه كه من دوستت دارم و برایم مهم است كه پيوند و رابطه ما برقرار و پایدار باشد. اين نوع از فيدبک باعث خیرخواهی میشود و جنس آن لطيف و خوب است. باید برای ساخت تیم برتر، این مدل را در سازمان جاری کرد.
توصيه آخر اينكه اگر كسی به شما گفت من اين شركت را دوست دارم و میمانم. مثل من اشتباه نكنيد و بخاطر پول با آن آدم خداحافظی نكنيد. زمانی كه همچين آدمهای ماهی را پيدا كرديد، صرفا به خاطر پول تعديل نكنيد. این موضوع را نیز آقای ایزدخواه مدیرعامل انتشارات ترجمان (رویداد کارآفرینی چامه ۱۱) اشاره کردند.