پانزدهمین رویداد چامه
روایتی از صدای تجربه، صدای کار، صدای تولید
روز دوم چامه، با همان صمیمیت، همان دغدغه، اما با چهرههایی تازه و همچنان با میزبانی گرم بهروز فروتن آغاز شد. صدایی که دیروز شنیدیم، حالا ادامه پیدا میکرد؛ در روایتهایی که از نان گفتند و معنا، از ایستادن با دستهای خالی، از ساختن بیادعا. اینبار، جناب آقای نادر رفتاری، صاحب امتیاز برند چلوکباب رفتاری و بیانگذار برند دان کیچن، جناب آقای مهدی خانمحمدی، بنیانگذار برند نان سحر و جناب آقای امیررضا ثابتپی، بنیانگذار برند نامینو؛ در کنار ما بودند تا ادامهی مسیر را نشانمان دهند؛ از اعتمادی که آسان ساخته نشد، از کیفیتی که باید جنگید تا حفظش کرد و از کارآفرینی که هنوز با دستهای خالی و دلی پر از امید، در جریان است. حالا، چامه فقط یک رویداد نبود؛ روایت نسلی بود که هنوز دارد میسازد.
مسیر کارآفرینی با دستهای خالی
در چامه ۱۵، نادر رفتاری از روزهایی گفت که کارش را با شستن سرویسهای بهداشتی رستوران شروع کرده بود. تعریف کرد که شش ماه، هر روز به عمویش سر میزد و میپرسید: «کارگر نمیخواهی؟» تا بالاخره جواب شنید: «بیا.» از همانجا بود که مسیری آغاز شد که حالا به راهاندازی یکی از نخستین آشپزخانههای ابری کشور انجامیده است. او درباره تجربه زندگی در انگلستان، بازگشت به ایران، ساخت تجهیزات صنعتی، و خلق مدل اشتراکی «دان» صحبت کرد؛ جایی که حالا ۱۴ برند غذایی مختلف در کنار هم فعالیت میکنند.
رفتاری گفت که با پنج میلیون تومان و ایدهای ساده شروع کرده و حالا ۱۲۰ نفر در این مسیر با او همراهاند. بهگفتهی او، کارآفرینی فقط ساختن یک کسبوکار نیست؛ تمرینی مداوم است برای ایستادن، افتادن، و دوباره بلند شدن.
نان سحر؛ پلی میان اصالت و نوآوری
مهدی خانمحمدی در چامه ۱۵، از نانی گفت که فقط نان نبود؛ نمادی از تحول در صنعت بود. او روایت کرد که چگونه با راهاندازی برند «نان سحر»، صنعتی را متحول کرد که سالها در همان مسیر سنتیاش مانده بود. خانمحمدی درباره استانداردسازی، نوآوری در تولید، و احترام به فرهنگ غذایی ایرانی سخن گفت؛ از اینکه چطور میتوان میان اصالت و تکنولوژی، پلی ساخت که هم کیفیت را حفظ کند، هم مقیاس را افزایش دهد.
او باور دارد که موفقیت در صنعت غذا، فقط به تکنولوژی وابسته نیست، بلکه به درک عمیق از ذائقه و اعتماد مصرفکننده گره خورده است. خانمحمدی نشان داد که کارآفرینی میتواند از دل چیزی بهظاهر ساده مثل نان، تبدیل به یک جریان بزرگ فرهنگی و اقتصادی شود.
حفظ کیفیت در میانهی بیاعتمادیها
بهروز فروتن در چامه ۱۵ از سالهایی گفت که کیفیت، فقط یک شعار نبود، بلکه یک تعهد بود. او از روزهایی روایت کرد که برای حفظ برند «بهروز» با موج واردات، بیاعتمادی بازار و حتی بیمهریها جنگید، اما کنار نکشید. فروتن تأکید کرد که برندش را فقط یک محصول نمیداند؛ بلکه مسئولیتی اجتماعی میبیند که باید پشت آن ایستاد. از کارآفرینی گفت، اما نه فقط به معنای تولید، بلکه بهعنوان راهی برای خدمت به جامعه و حفظ فرهنگ ایرانی.
او از نسل کارآفرینانی بود که معنای «ماندن» را خوب بلد بودند؛ نسلی که حتی وقتی سادهترین مواد اولیه هم پیدا نمیشد، باز هم راهی پیدا میکردند تا تولید ادامه داشته باشد. فروتن گفت: کارآفرینی یعنی وقتی همه چیز علیه توست، هنوز بتوانی روی پای خودت بمانی؛ برای مردم، برای اعتبار و برای آینده.
صبر، اعتماد و ساختن مسیر با دستان خالی
امیررضا ثابتپی در چامه ۱۵ از تجربهای گفت که شاید برای بسیاری آشنا باشد: آزمون و خطا، نپذیرفتهشدن، و تلاش برای دیده شدن. او از مسیری صحبت کرد که با بیاعتمادی و مقاومت شروع شد، اما با ساختن تدریجی اعتبار و رابطه با مخاطب ادامه پیدا کرد. ثابتپی نماینده نسلی است که نه با حمایتهای سنتی، بلکه با ساختن پلهپلهی اعتماد، وارد دنیای کارآفرینی شدهاند.
او تأکید کرد که هیچچیز یکشبه اتفاق نمیافتد و اگر بخواهی جایی در ذهن مخاطب پیدا کنی، باید صبور باشی و ماندگار عمل کنی. روایت او، صدای جوانانی بود که در میانهی موجهای تغییر، دنبال معنا، اثر و اصالتاند؛ نسلی که میخواهد متفاوت بسازد، حتی اگر مسیرش سختتر باشد.
پایان روز دوم، همزمان با روز معلم، فرصتی بود تا چامه از سالها حضور مؤثر و منش الهامبخش بهروز فروتن در قامت یک معلم کارآفرین قدردانی کند. لحظهای صمیمی و پُرمعنا که با همراهی امیررضا ثابتپی شکل گرفت؛ تقدیری که نه فقط برای یک فرد، که ادای احترام به نسلی بود که با عملشان درس دادهاند، نه با سخن.
چامه ۱۵ شاید یک رویداد بود، اما آنچه در آن گفته شد، فراتر از صحنه و اجرا باقی ماند. هر سخن، نقطهای بود از مسیری واقعی؛ مسیری که نه همیشه صاف بود، نه همیشه روشن. اما همین مسیرها بودند که به کارآفرینی معنا دادند.
ما در چامه نخواستیم نسخهای برای موفقیت ارائه کنیم، فقط خواستیم صداهایی را بلندتر کنیم که سالها بیصدا کار کرده بودند. حالا این صداها، میتوانند راهنما، همراه، و الهامبخش نسلی باشند که هنوز در میانهی راه است. چامه ادامه دارد، چون تجربههای واقعی هرگز تمام نمیشوند.